وقتی بعد از چند بار...[p2 و آخر]
#استری_کیدز #بی_تی_اس #هان #هیونجین #فلیکس #لینو #مینهو #چانگبین #بنگچان #جونگین #سونگمین #سناریو #فیکشن
نویسنده:سارا
با ناباوری بهش نگاه میکردی. یکسال پیش درست کمی اونطرف تر و زیر همچین بارونی ازت درخواست یه رابطه رو برای بار هزارم کرد؛ با اینکه چندین بار پسش زدی ولی باز هم پای تو و عشقش نسبت بهت موند و ازت درخواست دوباره کرد و حالا در حالی که چشمای پر از عشقشو بهت دوخته بود ازت میخواست همسرش بشی! اون پسر واقعا چقدر عاشقت بود؟ چقدر عاشقت بود که با وجود تمام بدی هایی که براش آوردی و تمام چیزایی که ازش گرفتی باز هم جلوت زانو زده بود؟
همونطور که اشکات آهسته به پایین میریختن سرتو تکون دادی. اینبار شکی در قبول کردن اون درخواست نداشتی؛ اینبار مطمئن بودی که اون پسر همون فردیه که قراره بقیه عمرتو در کنارش بگذرونی، حتی اگه بهت سخت بگذره و درد بکشی...
نویسنده:سارا
با ناباوری بهش نگاه میکردی. یکسال پیش درست کمی اونطرف تر و زیر همچین بارونی ازت درخواست یه رابطه رو برای بار هزارم کرد؛ با اینکه چندین بار پسش زدی ولی باز هم پای تو و عشقش نسبت بهت موند و ازت درخواست دوباره کرد و حالا در حالی که چشمای پر از عشقشو بهت دوخته بود ازت میخواست همسرش بشی! اون پسر واقعا چقدر عاشقت بود؟ چقدر عاشقت بود که با وجود تمام بدی هایی که براش آوردی و تمام چیزایی که ازش گرفتی باز هم جلوت زانو زده بود؟
همونطور که اشکات آهسته به پایین میریختن سرتو تکون دادی. اینبار شکی در قبول کردن اون درخواست نداشتی؛ اینبار مطمئن بودی که اون پسر همون فردیه که قراره بقیه عمرتو در کنارش بگذرونی، حتی اگه بهت سخت بگذره و درد بکشی...
۳۱.۳k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.